ترجمه مقاله

موسد

لغت‌نامه دهخدا

موسد. [ س ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از ایساد. (از منتهی الارب ، ماده ٔ اس د). آنکه برمی انگیزاند سگ را بر شکار. (از آنندراج )(ناظم الاطباء). مُؤَسِّد. || زود و شتاب و جلد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ، ماده ٔ وس د).
ترجمه مقاله