ترجمه مقاله

موش دندان

لغت‌نامه دهخدا

موش دندان . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که دندانی چون دندان موش دارد. آن که دندانش چون دندان موش تیز است . (یادداشت مؤلف ) :
این خیره کشی است مارسیرت
وان زیر بریست موش دندان .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 346).


|| در اصطلاح مذهبان اطراف دندانه دار تذهیب . سجاف یا قیطانی که فاصله ٔ میان خطهایش پیدا باشد و آن را در عرف هند لهریه گویند. (آنندراج ). نوعی از نقش بندی است و آن را لهریا گویند. این نقش در صنعت گلدوزی مصطلح است . در این نقش کنار پارچه را با ابریشم یا نخ رنگین ، خطوط کوتاه موازی پهلوی هم می دوزند و آن را موش دندان یا دندان موش گویند. (یادداشت لغت نامه ) :
با سواد شب بیاض روز تا ممزوج شد
دامن صحرا سجاف موش دندان یافته .

سعید اشرف (از آنندراج ).


|| رشته ای که برای زه پیراهن از ابریشم دورنگ تابند. (آنندراج ). || (اصطلاح مطبعی ) نوعی طریقه و رسم طبع و چاپ . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله