ترجمه مقاله

موص

لغت‌نامه دهخدا

موص . [ م َ ](ع مص ) نرم نرم شستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شستن چیزی به نرمی و آسانی . (ناظم الاطباء). || به دست مالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مالیدن چیزی به دست . (ناظم الاطباء). || درست کردن دانه ٔ حنظل به شستن و سه روز شستن آن را.(ناظم الاطباء). به شستن درست کردن حنظل و گویند که عرب آن را سه بار می شوید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله