ترجمه مقاله

موفق شدن

لغت‌نامه دهخدا

موفق شدن . [ م ُ وَف ْ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) توفیق یافتن . (ناظم الاطباء). کامیاب گشتن . توفیق اتمام کار یا نیل به آرزو پیدا کردن . دست یافتن . کامیابی یافتن . (از یادداشت مؤلف ) : عهد خراسان و جمله ٔ مملکت پدر را بخواستیم ... با آنچه گرفته شده است ... با آنچه موفق شدیم به گرفتن . (تاریخ بیهقی ).
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر.

سعدی (گلستان ).


ترجمه مقاله