ترجمه مقاله

موقوفه

لغت‌نامه دهخدا

موقوفه . [ م َ / مُو ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ، اِ) موقوفة. غیرمنقولی که عین آن حبس و ثمره ٔ آن تسبیل شده باشد. هرچیزی که در راه خدا وقف شده و حبس کرده باشند. چیزهای وقف کرده شده . هرچیز که طبعاً یا برحسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب می شود داخل در وقف است . (ماده ٔ 68 قانون مدنی ). واقف می تواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام الحیات یا در مدت معین برای خود قرار دهد... تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر غیر از خود واقف واگذار شود. (ماده ٔ 75 قانون مدنی ).
ترجمه مقاله