ترجمه مقاله

موق

لغت‌نامه دهخدا

موق . (معرب ، اِ) سر موزه ، معرب است . (از آنندراج ) (منتهی الارب ). صندل پیش بند. ج ، امواق . (از مهذب الاسماء). معرب موزه یا موکه ، گالش . گتر. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، امواق . (دهار) (آنندراج ). معرب موزه ٔفارسی است مانند موزج . (از المعرب جوالیقی ص 311).
ترجمه مقاله