ترجمه مقاله

مولو

لغت‌نامه دهخدا

مولو. (اِ) شاخ آهو که قلندران و جوکیان هندوستان نوازند. (برهان ) (ناظم الاطباء). شاخکی یا نیکی باشدمیانه تهی که کشیشان و جوکیان بر لب نهاده بنوازند. (فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ). شاخ حیوان است که آن را جوکیان نوازند مثل ناقوس ، و آن را به هندی سنگی گویند. (غیاث ). نام گونه ای از شاخ آهو که جوکیان هنددر معبد خود می نوازند. (از فرهنگ میرزا ابراهیم ).
- مولومثال ؛ مانند مولو. همچون ناقوس یا نایی که جوکیان هند نوازند :
مولومثال دم چو برآرد بلال صبح
من نیز سر ز چوخه ٔ خارا برآورم .

خاقانی .


|| شاخ درختی است که آن را مجوف کرده می نوازند. (غیاث ) (از فرهنگ رشیدی ). || نی که کشیشان در کلیسا نوازند. || زنگ و حلقه ای چند که زاهدان ترسا در درون دیر نوازند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). || ناقوس . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله