ترجمه مقاله

مؤاجرة

لغت‌نامه دهخدا

مؤاجرة. [ م ُ آ ج َ رَ ] (ع مص ) به کرایه دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به کرایه دادن خانه را؛ آجرت زیداً الدار، و آجرت الدار زیداً. (ناظم الاطباء). چیزی به مزد کسی دادن . (دهار). چیزی به مزد فراکسی دادن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || کرایه گرفتن خانه را از کسی : آجرت من زیدالدار. (ناظم الاطباء). || مباح کردن زن نفس خود را به مزد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اجیر کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در دهان کسی نیزه زدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله