ترجمه مقاله

مؤاجر

لغت‌نامه دهخدا

مؤاجر. [ م ُ آ ج ِ ] (ع ص ) مواجر. به کرایه دهنده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مواجر شود. || مواجر. مرد مفعول تن فروش : آیبک به زور بازوی خود مغرور بود و امرای بزرگ را خطاب کُنده و مؤاجر کردی . (بدایعالازمان فی وقایع کرمان ).
ترجمه مقاله