ترجمه مقاله

مؤبن

لغت‌نامه دهخدا

مؤبن . [ م ُ ءَب ْ ب ِ ] (ع ص ) عیب کننده ٔ کسی در روی او. (از منتهی الارب ). آن که روباروی کسی را عیب می کند و مذمت می نماید. || آن که تهمت می کند کسی را. || آن که در پی اثر کسی و یا چیزی می رود. (ناظم الاطباء). در پی اثر چیزی شونده و چشم دارنده و انتظار کشنده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || آن که محاسن مرده را شمرده و بر وی میگرید. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).برشمارنده ٔ محاسن میت تا بر او بگریند. (منتهی الارب ). و رجوع به معنی سوم مؤبل شود. || آن که حیوانی را رگ می زند تا خون آن را گرفته بریان کنندو خورند چنانکه در ایام سختی معمول تازیان بوده . (ناظم الاطباء). رگ زننده ٔ حیوانی تا خون از آن گرفته و بریان کرده خورده شود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
ترجمه مقاله