ترجمه مقاله

مؤتلف

لغت‌نامه دهخدا

مؤتلف . [ م ُءْ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتلاف . (منتهی الارب ). رجوع به ائتلاف شود.مجتمع گشته و سازواری نموده . (ناظم الاطباء). سازوارآینده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح رجالی ) در اصطلاح اهل حدیث اتفاق اسم دو نفر راوی است در خط و اختلاف بین همان دو اسم است در تلفظ خواه اختلاف از حیث نقطه باشد یا از حیث شکل . اتفاق دو اسم در خطو اختلاف آن دو از حیث نقطه ، مانند «اخیف » و «اخنف » اما اتفاق دو اسم در خط، و اختلاف در شکل یعنی اعراب ،مانند «سلاّم » و «سلام ». و مراد از اسم در این مورد اسمی است که با علم مرادف باشد و در این صورت شامل لقب و کنیه هم خواهد گردید. (از شرح نخبه ). حدیثی است که اسامی یا صفات دو یا چند تن از راویان آن متفق الکتابة و مختلف اللفظ باشد، مانند «جریر و حریر»، «بریدو یزید»، «بشار و یسار». (از یادداشت لغت نامه ). و رجوع به فرهنگ علوم عقلی تألیف سیدجعفر سجادی شود.
ترجمه مقاله