مؤثم
لغتنامه دهخدا
مؤثم . [ م ُ ءَث ْ ث َ ] (ع ص ) گناهکار و مجرم . (آنندراج ) (غیاث ). گناهکار خوانده شده . (از اقرب الموارد) :
توبه گویی فال بد چون می زنی
پس تو ناصح را مؤثم می کنی .
رجوع به اثم شود.
توبه گویی فال بد چون می زنی
پس تو ناصح را مؤثم می کنی .
مولوی .
رجوع به اثم شود.