ترجمه مقاله

مؤرب

لغت‌نامه دهخدا

مؤرب . [ م ُ ءَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی است از تأریب . رجوع به تأریب شود. استوار. (ناظم الاطباء). استوار کرده شده . (آنندراج ). کامل و افزون کرده شده : گویند اعطاه اﷲ عضواً مؤرباً؛ داد خدا او را عضو کامل و استوار. (منتهی الارب ). کامل . (ناظم الاطباء). افزون و کامل کرده شده . (آنندراج ). بسیار و فراوان و افزون کرده شده . (ناظم الاطباء). || حد معین نموده شده . (آنندراج ). محدود. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله