ترجمه مقاله

مؤمن

لغت‌نامه دهخدا

مؤمن . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) استرآبادی . میر محمد مؤمن از شعرای خوش قریحه و نازک خیال به خصوص در رباعی است . وی به هند رفت و در همانجا درگذشت . از اشعار اوست :
هیزم تر به قیامت نخرند ای زاهد
هیچ سودی ندهد شانه و مسواک آنجا.
آن را که به دهر مال بسیارتر است
با وی فلک سفله ٔ دون یارتر است
در قافله هر خر که گرانبارتر است
خربنده ز حال او خبردارتر است .

(از تذکره ٔ نصرآبادی ج 2 صص 291-292).


وی در سال 1025 هَ . ق . زنده بود. (از فرهنگ سخنوران ). و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.
ترجمه مقاله