ترجمه مقاله

موچکدان

لغت‌نامه دهخدا

موچکدان . [ چ َ ] (اِ مرکب ) جای موچک . ظرف که در آن موچک نهند. در عبارت ذیل از تذکرةالملوک (کتابی که درباره ٔ آداب و رسوم و مشاغل و تشکیلات دربار صفوی است ) در شرح شغل فراش باشی و مشعلدارباشی این کلمه مرکب از «موچک » و «دان »، پسوند ظرف و مکان ، به صورت اسم مرکب آمده است ، اما معنی آن روشن نیست : در ذکر تحویلات او [ مشعلدارباشی ] است ، و تحویلات او بدین موجب است : قالی و قالیچه ... سریش ، فانوس ، موچکدان ، لندره دوز... (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 31).
ترجمه مقاله