ترجمه مقاله

موکنان

لغت‌نامه دهخدا

موکنان . [ ک َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال کندن موی سر یا ریش . آنکه مشغول کندن زلف یا ریش خود است به سبب مصیبت یا بلایی سخت که بر وی عارض شده است : فلان موکنان و مویه کنان آمد. (از یادداشت مؤلف ) :
خلق چندان جمع شد بر گور او
موکنان جامه دران در شور او.

مولوی .


ترجمه مقاله