ترجمه مقاله

موی بربستن

لغت‌نامه دهخدا

موی بربستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) گیسو جمع کردن . || به هم پیچیدن و دسته کردن تارهای موی . || کنایه از مستعد و آماده شدن و مهیا گشتن باشد. (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان ). از معنای نخستین یعنی بستن موی برای چست و چالاک و آماده شدن در جنگ و سواری توسعاً به معنی مستعد و آماده شدن می آید :
به سرخیلی فتنه بربست موی
سوی تاجگاه تو آورد روی .

نظامی .


ترجمه مقاله