ترجمه مقاله

مژده کردن

لغت‌نامه دهخدا

مژده کردن . [ م ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مژده آوردن . مژده دادن . بشارت آوردن و خبر خوش آوردن . (ناظم الاطباء). || نخستین بشارت و خبرخوش را به کسی دادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مژده آوردن و مژده دادن شود. || کبوتری را به حالت مژده درآوردن . رجوع به مژده در این معنی شود.
ترجمه مقاله