ترجمه مقاله

مکاس

لغت‌نامه دهخدا

مکاس . [ م َک ْ کا ] (ع ص ) باژستان . (مهذب الاسماء). آنکه مالی به عنوان باج ستاند. ماکس . (از اقرب الموارد). باژبان . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). باج گیر. خراج گیر. باج دار. گمرکچی . عشار. راهدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُکاس شود. || تحصیلدار مالیات و مقاطعه کننده ٔ وصول مالیات یا مستوفی وصول مالیات مواد خوراکی و تحصیلدار عوارض دروازه و مالیات بازار : ولیس بهذه المدینة مغرم ولا مکاس و لا وال وانما یحکم علیهم نقیب الاشراف . (دزی ج 2 ص 607).
ترجمه مقاله