ترجمه مقاله

مکتسب

لغت‌نامه دهخدا

مکتسب . [ م ُ ت َ س َ ] (ع ص ) به سعی و طلب حاصل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ورزیده شده و کسب شده و به سعی و کوشش حاصل شده . (ناظم الاطباء). مُقتَرَف . به دست کرده . حاصل کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مقابل موروث : هم در این مجلس فرمود به نام سلطان منشور نبشتن ملکتهای موروث و مکتسب و آنچه به تازگی گیرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 377).
راست گویم علم ورزم طاعت یزدان کنم
این سه چیز است ای برادر کار عقل مکتسب .

ناصرخسرو (دیوان ص 37).


نشاید پادشاهان را که ... به وسایل موروث بی هنر مکتسب اصطناع فرمایند. (کلیله و دمنه ). این دو نوع است یکی غریزی ... و دوم مکتسب . (کلیله و دمنه ). ملک موروث و مکتسب به وارث اهل و مستحق رسانید. (سندبادنامه ص 8). ملک موروث را سیاستی است که ملک مکتسب را نیست . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 25). در تتابع احداث زمانه رقعه ٔ موروث و مکتسب خویش برافشاند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 125). || (اِ) جای حاصل کردن چیزی به سعی خود. (غیاث ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله