ترجمه مقاله

مکثر

لغت‌نامه دهخدا

مکثر. [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) مرد مالدار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد مالدار و توانگر. (ناظم الاطباء) : زیرک گفت رمه ای که حافظش من بودم رمه سالاری داشت مکثر، به اجناس و نقود اموال مستظهر. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 140). || مقابل مُقِل ّ. شاعری مکثر؛ شاعری بسیارشعر.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بسیارگو :
آن فزونی با خضر آمد شقاق
گفت رو تو مکثری هذا فراق .

مولوی .


ترجمه مقاله