مکرمات
لغتنامه دهخدا
مکرمات . [ م َ رُ ] (ع اِ) ج ِ مکرمة. (ناظم الاطباء). جوانمردیها. نیکیها. کرامتها :
مکرماتش به نوع ماند راست
نوع باقی و شخص بر گذراست .
صاحب عادات نیک و سید سادات
قاعده ٔمکرمات و فایده ٔ حد .
رفتی و هست برجا از تو ثنای خوب
مردی و زنده ماند زتو مکرمات تو.
به مکرمات تو دعوی اگرکند گردون
بسنده باشد او را دو کف تو دو گوا.
مکرمات و امید و عزت را
صدر و محراب و پیشگاهی تو.
نیست یک دم که بنده خاقانی
غرقه ٔ فیض مکرمات تونیست .
به بوسیدن بساط عالی که قبله ٔ مکرمات و قبله گاه ملکات است به غایت آرزومند و متعطش می باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 123).
مکرماتش به نوع ماند راست
نوع باقی و شخص بر گذراست .
خسروی سرخسی .
صاحب عادات نیک و سید سادات
قاعده ٔمکرمات و فایده ٔ حد .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 3 ص 17).
رفتی و هست برجا از تو ثنای خوب
مردی و زنده ماند زتو مکرمات تو.
مسعودسعد.
به مکرمات تو دعوی اگرکند گردون
بسنده باشد او را دو کف تو دو گوا.
مسعودسعد.
مکرمات و امید و عزت را
صدر و محراب و پیشگاهی تو.
عثمانی مختاری (دیوان چ همایی ص 565).
نیست یک دم که بنده خاقانی
غرقه ٔ فیض مکرمات تونیست .
خاقانی .
به بوسیدن بساط عالی که قبله ٔ مکرمات و قبله گاه ملکات است به غایت آرزومند و متعطش می باشد. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 123).