ترجمه مقاله

مگس وار

لغت‌نامه دهخدا

مگس وار. [ م َ گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند مگس . (ناظم الاطباء) :
مگس وارم مران زآن تنگ شکر
مسوزانم به آتش همچو عنبر.

نظامی .


مگس وارش از پیش شکر به جور
براندندی و بازگشتی به فور.

سعدی (بوستان ).


می کوفت دو کف به سر مگس وار
می رفت فغان کنان جرس وار.

صاعدا (لیلی و مجنون از امثال و حکم ص 1490).


ترجمه مقاله