میاسطو
لغتنامه دهخدا
میاسطو. [ م َ ] (اِ) میاستو. معبدی است ترسایان را. (از برهان ) :
نسطوری و موبدی نژادش
اسلامی و ایزدی نهادش ...
بر راه میاسطو نشسته
هیروقی را زبان گسسته .
شارح تحفةالعراقین میاسطو را فرمانروای ترسایان و نصاری نوشته است . مینورسکی آن را معبد ترجمه کرده و در آن مورد افزوده است که دکتر هنینگ حدس می زند مصحف کلمه ٔ مناستر باشد به معنی دیر ومعبد و مناستر از یونانی مناستریون آمده است به معنی مطلق دیر و معبد.
نسطوری و موبدی نژادش
اسلامی و ایزدی نهادش ...
بر راه میاسطو نشسته
هیروقی را زبان گسسته .
خاقانی (تحفةالعراقین ).
شارح تحفةالعراقین میاسطو را فرمانروای ترسایان و نصاری نوشته است . مینورسکی آن را معبد ترجمه کرده و در آن مورد افزوده است که دکتر هنینگ حدس می زند مصحف کلمه ٔ مناستر باشد به معنی دیر ومعبد و مناستر از یونانی مناستریون آمده است به معنی مطلق دیر و معبد.