ترجمه مقاله

میانه بالا

لغت‌نامه دهخدا

میانه بالا. [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) ربعه . مربوع . (دهار). با بالایی نه بلند و نه کوتاه . میانه قامت . میان بالا. معتدل القامه . با قدی موزون و معتدل . متوسطالقامه (آدمی ). که بالایی نه بسیار کوتاه و نه بسیار بلند دارد. آنکه قدی متوسط دارد نه دراز و نه کوتاه . (یادداشت مؤلف ) : مردی بود مأمون به گونه اسمر و میانه بالا. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).
ترجمه مقاله