ترجمه مقاله

میان پای

لغت‌نامه دهخدا

میان پای . [ یام ْ ] (اِ مرکب ) میان پا. میان پاچه . (ناظم الاطباء). رجوع به میان پا شود. || آلت مردی .آلت رجولیت . شرم مرد. (یادداشت مؤلف ) :
تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم
دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون .

سوزنی .


|| دبر. (یادداشت مؤلف ) :
تا سیم بود، بود میان پایشان چو سیم
دادیم سیم و کرد میان پای فی البطون .

سوزنی .


|| شرم زن . شیب زن . فرج . شرم . قبل . مقابل دبر. (یادداشت مؤلف ) :
به بذله گفت به داماد هرچه خواهی هست
در آستین میان پای دخترش تیار.

حکیم شفائی .


|| زیرجامه . (آنندراج ).
ترجمه مقاله