ترجمه مقاله

میخک

لغت‌نامه دهخدا

میخک . [ خ َ ] (اِ مصغر) مصغر میخ یعنی میخ خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). به معنی میخ کوچک است . (از آنندراج ). میخ خرد. میخ کوچک . (یادداشت مؤلف ). || دارویی خوشبو که قرنفل و فلفل دنباله دار نیز گویند. (ناظم الاطباء). بوی افزاری است که از هندوستان آرند و در طعامهاکنند. بوی افزاری است طعام را. دارویی خوشبو که در دیگ افزارها به کار برند. (یادداشت مؤلف ). قرنفل را گویند و آن از ادویه ٔ حاره است گویند تا آن را نجوشانند اهل جزیره ٔ قرنفل نگذارند که به جایی برند. (برهان ). میخک یکی از انواع تیره ٔ موردیهاست که غنچه های ناشکفته ٔ آن شبیه به میخ است به نام میخک در ادویه ٔ خوراکی به کار می رود. (این میخک را با گل میخک نباید اشتباه کرد). (از گیاه شناسی آقای گل گلاب ص 262). قرنفل را گویند چه به میخ کوچک شباهت دارد و اصل در آن (کرن پهول ) بوده قرنفل معرب آن است . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی قرنفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قرنفل . قرنفول . (منتهی الارب ). به معنی قرنفل است . (فرهنگ جهانگیری ) :
فلفل و میخک و بزبار و کبابه چینی
جوز بویا بود و هیل و قرنفل در کار.

بسحاق اطعمه .


و رجوع به قرنفل شود. || گلی است که بوی میخک دارد. گلی زینتی . (یادداشت مؤلف ) . (اصطلاح گیاه شناسی )یکی از دو دسته اقسام تیره ٔ قرنفلیان . قرنفلیان را از روی شکل گلها به دو دسته تقسیم می کنند: یکی دسته ٔمیخکها که قسمتی از کاسبرگهای آنها به هم چسبیده است . انواع آن عبارتند از میخک و شیلن و صابونی باغاسول با ساقه های زیرین و ساق و برگ لعابدار که در آب کف می کنند، دیگر لیخنس و قرنفل ... دسته ٔ دیگر گیاهانی که کاسبرگ های آنها بکلی از یکدیگر جداست . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 245 و 246). || مرضی چون استخوانی در کف پای و جز آن . میخچه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میخچه شود. || انگشت مانندی بر بالای پای خروس و مرغ . (یادداشت مؤلف ) . || در بیت های زیر از نظام قاری ظاهراً نوعی پارچه باشد :
برد و میلک خاص و میخک قیف و قطنی گو برو
صوف گو بازآکه قاری ترک این شش میکند.

نظام قاری (دیوان ص 57).


یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
کاین تکبر از قبای صوف و دیبا میکنند.

نظام قاری (دیوان ص 58).


بپرده شاهد کمخا و جلوه گر میخک
بهم برآمده دستار کاین چه بوالعجبی ست .

نظام قاری (دیوان ص 49).


گر بود دارایی عدلش به جمع اقمشه
میخک اندر معرض کمخا نیارد آمدن .

نظام قاری (دیوان ص 30).


خصم میخک نکند فرق ز کمخا ورنه
کارگاهیست مرا از همه جنسی در بار.

نظام قاری .


ترجمه مقاله