ترجمه مقاله

میخ کن

لغت‌نامه دهخدا

میخ کن . [ ک َ ] (نف مرکب ) میخ کننده . که میخ را از جای خویش بکند. برآرنده ٔ میخ از جای :
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کله تیز مطلا از آن تو.

وحشی .


نمی گشت اگر میخکن روز کین
نفس کش نمی داشت گاو زمین .

نورالدین ظهوری .


|| (اِ مرکب ) آلت برآوردن میخ . میخ کش .
ترجمه مقاله