ترجمه مقاله

میداندار

لغت‌نامه دهخدا

میداندار. [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) میدان دارنده .آنکه استیلا بر میدان دارد. کنایه از سوار و مرد جنگ آزموده و دلیر که یکه تاز میدان باشد. || در زورخانه ، پهلوان پیش کسوت یا زورمندتر و هنرمندتر که حرکات کشتی گیران به اشاره ٔ او و به تبع او باشد.
ترجمه مقاله