ترجمه مقاله

میدع

لغت‌نامه دهخدا

میدع . [ دَ ](ع اِ) میدعة. جامه ٔ کهنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). میداعة. || جامه دان یا جامه ای که بدان جامه را از گرد و غبار نگاهدارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). میدعة. میداعة.پیراهن کار. (مهذب الاسماء). || جامه که هرروز پوشند. ج ، موادع . (ناظم الاطباء). || (ص ) کلام میدع ؛ سخن اندوه آور بدان جهت که از آن شرم دارند و نیکو نشمارند چنانکه جامه ٔ کهنه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که کفایت کند کاری را. ما له میدع ؛ یعنی نیست او را کسی که کفایت کند کار و عمل او را. (ناظم الاطباء). یعنی چیزی نیست که کار او را بسنده گردد (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله