ترجمه مقاله

میراث گیر

لغت‌نامه دهخدا

میراث گیر. (نف مرکب ) میراث گیرنده . میراث ستان . ارث بر. وارث :
میراث گیر کم خرد آید به جستجوی
بس گفتگوی بر سر باغ و دکان شود.

سعدی .


ترجمه مقاله