ترجمه مقاله

میرانیدن

لغت‌نامه دهخدا

میرانیدن . [ دَ ] (مص ) میراندن . سبب مردن شدن و کشتن . (ناظم الاطباء). تمویت . توفی [ ت َ وَ ف فی ] . (منتهی الارب ). توفی اﷲ تعالی ؛ یعنی روح او را قبض کرد و میرانید خدای تعالی کسی را. (یادداشت مؤلف ). اصعاق . (المصادر زوزنی ). تمییت . (منتهی الارب ). اماتة. (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار) (منتهی الارب ). افاضة. افادة. تقتیل . تهلیک . استهلاک . اهلاک . (منتهی الارب ) :
بحق اشهدان لااله الااﷲ
چنان بمیران کاین قول بر زبان رانم .

سوزنی .


|| از میان بردن . نابود کردن . از بین بردن : حس را ببرد و قوت را بمیراند و از همه کارها و حرکت ها باز دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || تعذیب کردن . (ناظم الاطباء). خاموش کردن . خاموش ساختن . کشتن چنانکه آتش را.
ترجمه مقاله