میرشکاری
لغتنامه دهخدا
میرشکاری .[ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل میرشکار :
بر من خیال میرشکاری حرام باد
در صید باز رشته ز پای مگس کشم .
رجوع به میرشکار شود.
بر من خیال میرشکاری حرام باد
در صید باز رشته ز پای مگس کشم .
نورالدین ظهوری .
رجوع به میرشکار شود.