ترجمه مقاله

میز

لغت‌نامه دهخدا

میز. (اِ)اسم از میزیدن یا میختن . شاش و بول . (ناظم الاطباء).آب تاختن بود. (لغت فرس اسدی ). پیشاب را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). پیشاب و شاش را گویند و به عربی بول خوانند. (برهان ). بول . آب تاختن یعنی بول کردن را گویند. بول . شاش . ادرار. (یادداشت مؤلف ) :
چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرا
به شتر مانم کو بازپس اندازد میز .

ابوشکور.


|| (نف ) شاش کننده . (ناظم الاطباء). میزنده . به معنی بول کننده نیزآمده است . (برهان ).
ترجمه مقاله