ترجمه مقاله

میمند

لغت‌نامه دهخدا

میمند. [ م َ م َ / می م َ ] (اِخ ) ولایتی است در فارس . (برهان ). شهرکی است به فارس گرمسیر و در او از همه گونه میوه باشد و انگور از همه بیشتر بود و آب روان دارد و درخت خرما باشد اما آنجا هوا معتدل تر است از دیگر شهرهای گرمسیری و جامع و منبر دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 139). شهری کوچک است و گرمسیری و غله خرما و انگور و همه نوع میوه دارد و انگور بیشتر بود و مردم آنجا بیشتر پیشه ور باشند. (نزهةالقلوب ص 119). نام یکی از دهستانهای هفت گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد و محدود است از شمال به کوه سفیدار و دهستان خفر جهرم ، از جنوب به دهستان سیمکان ، از خاور به دهستان گوکان بخش خفر،از باختر به ارتفاعات پودنو و پشمه . موقعیت طبیعی آن جلگه . هوایش سالم . و آب آن از چشمه سارها و قنوات . محصولات عمده اش بادام و کشمش و گل سرخ و تریاک و لبنیات و انار است . تعداد آبادی های آن 9 و جمعیت در حدود 7500 تن و آبادیهای مهم آن شبانکاره و ده بالا مرکز قصبه ٔ میمند است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). و رجوع به جغرافیای غرب ایران و فارسنامه ٔ ناصری شود.
ترجمه مقاله