ترجمه مقاله

مین باشی

لغت‌نامه دهخدا

مین باشی . [ میم ْ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس و سرهزار تن سپاهی . رئیس هزار تن از سپاهیان . (یادداشت مؤلف ). منصبی در لشکر : به سرکردگی میر فتاح مین باشی ، تفنگچیان اصفهانی را در آن قلعه گذاشتند. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 2 ص 453). || در تشکیلات عسکری عثمانی منصبی دون قائم مقام . || در عصر قاجاریه منصبی در سپاهیان سواره . (یادداشت مؤلف ) رئیس هزار نفر. آنکه بر هزار تن فرمان راند.
ترجمه مقاله