میوه افشاندن
لغتنامه دهخدا
میوه افشاندن . [ می وَ / وِ اَ دَ ] (مص مرکب ) میوه فشاندن . میوه دادن . (یادداشت مؤلف ) :
شاخ دولت به نزد خاقانی
میوه افشاندنش نمی ارزد.
و رجوع به میوه و میوه فشاندن شود.
شاخ دولت به نزد خاقانی
میوه افشاندنش نمی ارزد.
خاقانی .
و رجوع به میوه و میوه فشاندن شود.