ترجمه مقاله

میکده

لغت‌نامه دهخدا

میکده . [ م َ / م ِ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) شرابخانه و میخانه . (ناظم الاطباء). خرابات . خانه ٔ خمار. آنجا که در آن می خورند. ماخور. حانه . خانه . حانوت . جایی که در آن شراب فروشند. (یادداشت مؤلف ) :
من به بانگ مؤذنان کز میکده
بانگ مرغ زندخوان آمد برون .

خاقانی .


هم میکده را خدایگانیم
هم دردپرست را ندیمیم .

خاقانی .


ای میزبان میکده ایثار کن به ما
بیغوله ای که از پی غولان رمیده ایم .

خاقانی .


گر مرید صورتی در صومعه زناربند
ور مرائی نیستی در میکده فرزانه باش .

سعدی .


چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی .

حافظ.


بیا که خرقه ٔ من گرچه وقف میکده هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی .

حافظ.


سر ز حسرت ز در میکده ها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود.

حافظ.


|| (اصطلاح عرفانی ) قدم مناجات را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله