ترجمه مقاله

ناامیدی

لغت‌نامه دهخدا

ناامیدی . [ اُ ] (حامص مرکب ) یأس و بیچارگی و درماندگی . (ناظم الاطباء). خلاف امیدواری . ناامیدوار بودن . نومیدی . نمیدی . یأس . حرمان . قنوط. خیبت :
چو در موی سیاه آمد سپیدی
پدید آمد نشان ناامیدی .

نظامی .


چو گیرد ناامیدی مرد را گوش
کند راه رهائی را فراموش .

نظامی .


سپیده دم ، چو دم بر زد سپیدی
سیاهی خواند حرف ناامیدی .

نظامی .


هر که دانه نفشاند به زمستان در خاک
ناامیدی بود از دخل به تابستانش .

سعدی .


زن از ناامیدی سر انداخت پیش
همی گفت با خود دل از فاقه ریش .

(بوستان ).


مباد آن روز کز درگاه لطفت
به دست ناامیدی سر بخاریم .

سعدی (طیبات ).


ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت
کمینه آنکه بمیریم در بیابانش .

سعدی (بدایع).


- امثال :
امیدها در ناامیدیست .
ترجمه مقاله