ترجمه مقاله

نابجة

لغت‌نامه دهخدا

نابجة. [ ب ِ ج َ] (ع اِ) بلا. رنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سختی . (آنندراج ). داهیه . (المنجد) (اقرب الموارد). || طعامی است که در جاهلیت پشم شتر را در شیر انداخته بشورانیدندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طعامی مر تازیان را در جاهلیت که از شیر و پشم شتر می ساختند. (ناظم الاطباء). طعام جاهلی کان یخاض الوبر باللبن فیجدح . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله