ترجمه مقاله

نابغة

لغت‌نامه دهخدا

نابغة. [ ب ِ غ َ ] (ع ص ) مرد بزرگ شأن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ مرتبه . (ناظم الاطباء). مرد عظیم الشان . (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || مُجید. فصیح . (المنجد). شاعر غراء. (آنندراج ). شاعری که از شعر ارثی نداشته باشد و شعر نیکو گوید. (ناظم الاطباء). آن که شعر نیکو گوید و پدران او شاعر نبوده اند. شاعری خوشگوی که از خانواده ٔ شعرا نباشد. (یادداشت مؤلف ). || کلمه ای که فصاحت آن آشکار است . (اقرب الموارد) (المنجد). || جَلد. زیرک . عاقل . (زمخشری ). داهیه . ج ، نَوابِغ.
ترجمه مقاله