ترجمه مقاله

ناجرمک

لغت‌نامه دهخدا

ناجرمک . [ ج ُ م َ ] (اِ) در بتکده نشین . (رشیدی ) (جهانگیری ). معتکف در بتخانه و بتکده . (ناظم الاطباء). || در بتکده نشستن و اطاعت کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا). در بتکده و بتخانه نشستن . (برهان قاطع). || بعضی گفته اند که نام مردی است از زهاد و ترسایان . (رشیدی ) (جهانگیری ). نام زاهدی ترسا. (ناظم الاطباء). نام مردی بوده از زهاد و ترسایان . (آنندراج ). بعضی گویندنام زاهدی است ترسا. (برهان قاطع). || نام معبد ترسایان . (ناظم الاطباء). نام معبد ترسایان هم هست . (برهان قاطع). || شیخ آذری گفته : ناجرمکی معبد پلاطون . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ).
ترجمه مقاله