ترجمه مقاله

ناجو

لغت‌نامه دهخدا

ناجو. (اِ) درخت کاج . صنوبر. (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (شمس اللغات ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء). و آن را ناز و ناژو و نوز نیز خوانند و به تازی صنوبر نامند. (از فرهنگ جهانگیری ). آن را ناژ و ناژو و نوژ نیز گویند و نوعی از سرو است . (آنندراج ) (انجمن آرا) :
ناجوی این باغ به وجد و خروش
بوده چو سکان فلک سبزپوش .

نظامی (از آنندراج و انجمن آرای ناصری ).


ترجمه مقاله