ترجمه مقاله

ناحز

لغت‌نامه دهخدا

ناحز. [ ح ِ ] (ع ص ) بعیر ناحز؛ شتر سخت سرفه و نحاززده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر سرفه کننده و مبتلا به بیماری نحاز. (ناظم الاطباء). شتر سرفه دار. (شمس اللغات ). نحزالبعیر؛ اصابه داء النحاز، فهو ناحز. (المنجد). || (مص ) برخورد کردن سپل پنجم شترمرغ آرنج آن را. (ناظم الاطباء). درخوردن سپل پنجم شتر آرنج آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله