ترجمه مقاله

ناحیه

لغت‌نامه دهخدا

ناحیه . [ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ناحیت . کرانه . طرفی از ولایت . رجوع به ناحیت و ناحیة شود :
آمد خجسته مهرگان جشن بزرگ خسروان
نارنج و نار و ارغوان آورد ازهر ناحیه .

منوچهری .


پایه ٔ منبر او بوسم و بر سر گیرم
که در این ناحیه نقلان به خراسان یابم .

خاقانی .


عزت کعبه بود آن ناحیه
دزدی اعراب و طرف بادیه .

مولوی .


|| هر یک از قسمتهای شهر. بخش . (لغات فرهنگستان ).
ترجمه مقاله