ناخستهلغتنامه دهخداناخسته . [ خ ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان باریک . (ناظم الاطباء). نخ نازک . (فرهنگ شعوری ) : دو دستش بند با ناخسته کرده که با داغ جگر دل خسته کرده .میرنظمی (از شعوری ).