ترجمه مقاله

ناخن فروکردن

لغت‌نامه دهخدا

ناخن فروکردن . [ خ ُ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تأثیر کردن در مزاج :
کند نغمه مستانه ناخن فرو
که چون باد پیچد صدا در کدو.

ظهوری (از آنندراج ).


- ناخن در جگر فروکردن . رجوع به ناخن در جگر شکستن شود :
فرو کرده ای ناخنی در جگر
نباشد چرا دیده گلبرگ تر؟

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله