ترجمه مقاله

نارنجک

لغت‌نامه دهخدا

نارنجک . [ رَ / رِ ج َ] (اِ مصغر) مصغر نارنج . (ناظم الاطباء). نارنج خرد. || (اِ مرکب ) قسمی از گلوله ٔ توپ که پس از دررفتن می ترکد. (ناظم الاطباء). گلوله مانندی حاوی مواد منفجره که به دشمن افکنند. (یادداشت مؤلف ) : توپهای کلان که هریک را بیست و پنج عدد نارنجک و پول سیاه پر کرده بودند یکی از نارنجکها و گلوله ها به آدم و اسب سواران قلعه نرسید. (تاریخ زندیه ).
ترجمه مقاله