ترجمه مقاله

نارگیل

لغت‌نامه دهخدا

نارگیل . (اِ) نارجیل . گوز هندی . جوز هندی . بارنج . رانج . گردکان هندی . بارنگ . حشرج . جوزالهند. گوز هندو. جوز هندو. نرجیل . آقای دکتر معین در حاشیه ٔبرهان قاطع آرد: پهلوی «انارگیل »، معرب آن نارجیل و نارجیلة. در نامه ٔ پهلوی خسرو کواتان بند 50 آمده : انارگیل که با شکر خورند،به (زبان ) هندو «انارگیل » خوانند و به (زبان ) پارسیک «گوچ هندوک » (گوز هندی ) خوانند، در سانسکریت ناریکلا، ناریکرا و نظایر آن . نارگیل درختی است از انواع نخلها که گلهای نر و ماده ٔ آن بر روی یک درخت است و میوه ٔ درشت آن پوشیده از قسمتی سخت و چوبی و آلبومن آن دارای طبقه ای سفیدرنگ است که 65 درصد آن روغنی دارد که در حدود 26 درجه مایع می شود، این درخت بیشتر در جزایر مرجانی اقیانوس هند می روید. «گل گلاب ص 291» (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ ص 2095). جوز هندی را گویند و مغزی دارد مانند مغز گردکان و بادام و آن را با شیرینی خورند و مقوی است و بعضی از آنها را بر زیریا بالا سوراخ کرده مغز او را بیرون آرند و پوست آن را خالی کرده ظرف غلیان سازند و نوعی از آن بزرگتر است به مقدار هندوانه و صفحه از روی او برداشته آن راخالی کرده ظرف نان و آب کنند و درویشان با خود دارند و آن را کشکول خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). بار درختی هندی که به زبان سانسکریت نارگیلا گویند و این درخت مانند خرمابن دراز باشد و پس از هفت سال بار می دهد و در یک خوشه ٔ آن تا سی و چهل بار دیده شده و گاهی بی بار نباشد و بار این درخت که نارگیل و جوز هندی نیز گویند، دارای مایعی است شیرین و لذیذ مانند شیر. (ناظم الاطباء). || نوعی از غلیان را گویند که به شکل نارگیل ساخته و یا از خود نارگیل ساخته اند. (ناظم الاطباء). رجوع به نارگیله شود.
ترجمه مقاله