ترجمه مقاله

نار پوست

لغت‌نامه دهخدا

نار پوست . (اِ مرکب ) پوست انار. انار پوست . قشرالرمان : کفک دریا درمسنگی و نیم مازو و نار پوست از هر یکی چهار درمسنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و داروهاء دیگر که بدین کار شاید داروهاء قابض باشد، چون مازو و نار پوست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || دارچینی . (ناظم الاطباء). || قرنفل که اطباء آن را قرفه مینامند. در کتابهای لغت چنین آمده اما وجه تسمیه ٔ آن بر من معلوم نشد. (شعوری ).
ترجمه مقاله